نویسنده: مریم دلیر
نوبت چاپ: ۱
تعداد صفحه: ۴۰۴ صفحه
بازى با ذهن و روان...
دوست روانكاوى مىگفت در طى دهها سال تجربه شغلى، فهميدم پُرخطرترين كارى كه امثال من مىكنند، درمانِ بخشى از تروماهاى يك بيمار پُرمسئله است. در واقع شخصى كه انواع اختلالات روانى را در كودكى تجربه كرده و امروز با انبوهى از مشكلات روانشناسانه از جمله عدم اعتماد به نفس به بزرگسالى رسيده، كافى است كه در جلسات درمانى ما به اعتماد به نفس نسبى برسد! آنگاه فردى با كولهبارى از خشم و كينه را داريم كه با تكيه بر قدرتِ اعتماد به نفس، همچون غولى است خفته كه بيدار شده!
يك اتفاق به ظاهر ساده، مثل تحقير كودك در خانواده، كه شايد بسيار رايجتر از تصور ماست مىتواند با تكرار و تعميم در جامعه، منجر به ايجاد شرم و سَرخوردگى در وى شود. قبلتر تصور بر آن بود كه كودك با احساس بىارزش بودن تلاش مىكند تا به رضايت والدين برسد و اين يعنى اصلاح و تربيت وى، اما امروزه چنين مواردى را موجب پديدار شدن عقدههاى دوران كودكى مىدانند.
از اين موضوع و به ويژه ريشهيابى مسائل در كودكى فاصله مىگيريم چون در تخصص ما نيست، فقط خواستم با ذكر جملهاى از يك دوستِ روانكاو به اين نكته برسم كه فارغ از ريشهيابى دلايل، وقتى يك نفر با ظاهرى مثل همه و با انبانى از مشكلات روانى، داراى جايگاهى اجتماعى مىشود - بااعتماد به نفسى قدرتمند - آن گاه چه عوارضى براى جامعهاش مىتواند به بار آورد.
يك كودكىِ ناسالم، موجب عزت نفسِ پائين (با اعتماد به نفس بالا و كاذب!) و احساس تنفر آشكار و پنهان از خود و ديگران مىگردد. در كنار اين حسِ تنفر، خودشيفتگى همانند چراغى در تسخير جهانِ اطراف كاركرد دارد. بسيارى از اين تحقيرشدگان، تظاهر به ايجاد رابطه سالم دارند ولى به واقع معناى آن را درك نمىكنند و تنها براى رسيدن به مقصود، از اين تظاهر استفاده مىكنند. آنها خودِ واقعىشان را زمانى بروز مىدهند و بىپرده چهره را نمايان مىكنند كه با يك شخص در محيطى كه كاملاً به آن تسلط دارند تنها باشند، بدون نگرانى از ديده شدن و يا قضاوت و سرزنش ديگران. وقتى كه اطمينان دارند يك نفر همچون اسيرى بىپناه در دستان آنان قرار دارد و هر كارى بخواهند مىتوانند انجام دهند. اينجاست كه آن درونيات واقعى از پشت نقاب بيرون مىزند و عصاره سالها سرخوردگى، حقارت و ديگر مسائل روانى را بيرون مىريزد.
آن دوستِ روانكاو با نگرانى درست مىگفت: كافى است به هر دليلى به اين افراد اعتماد به نفسِ نداشته را بازگردانى، بىآنكه به موازاتش ديگر مسائل او را بيرون بكشى، آن گاه خطرناكترين اتفاق رخ مىدهد!
قصه امروزِ نويسنده فراز و نشيبِ جذاب و دلهرهآورى را به خواننده منتقل مىكند، شخصيتها با مطالعه پرداخته شدهاند كه هم مقبول مخاطب واقع ميشود و هم به دانستههايش مىافزايد. شايد مهمترين اثرى كه از خواندن اين كتاب بگيريم آن باشد كه چه كسانى در اطراف ما، دور يا نزديك، مىتوانند در شرايط خاص، به شخصيتى مشابه قهرمان داستان بدل شوند!؟
فراموش نكنيم: همه ما در شرايط معمول و زيرِ نگاه ديگران آدمهاى معمولى و زيبايى هستيم، فقط بايد در شرايط خاص خود را محك بزنيم!
اميدوارم اين اثر مورد توجهتان قرار گيرد و ذهنهايتان را در كنار لذتِ رمان خوانى، به تحرك بيشتر وا دارد.