خواستم از مهاجرت بنويسم به ياد صحبت يكى از اهل ادب و قلم - خانمى فرهنگى و اكنون ميانسال - افتادم كه میگفت وقتى ايران بوديم شوهرم در هنگام عصبانيت روى من دست بلند میكرد و كمى بعد از آن، به شدت ابراز پشيمانى، همراه با عذرخواهى میكرد و مدعى بود وقتى عصبانى میشوم دست خودم نيست! من هم قبول میكردم و اين روال تا رفتن و مهاجرت ما ادامه داشت. آنجا هم گاهى اين اتفاق مىافتاد تا اينكه بعد از چند بار يكى از همسايگان - و نه حتى خودم! - به پليس زنگ زده بود و الباقى ماجرا...
اين خانم كه سالهاست زندگى مستقل و جدايى دارد ادامه میداد كه بعد از آن شب تازه فهميدم كه حرفهايى مثل «عصبانى میشوم و دست خودم نيست!» اصلاً حقيقت ندارد و من سادهلوحانه عذرخواهیاش را میپذيرفتم. پليس چنان درسى به همسر سابق من داد كه ديگر هيچگاه كنترل از دستش خارج نشد! انگار تا قبل از آن از عكسالعمل من خيالش راحت بود.
كلمه «مهاجرت» كه سالهاست براى ما غريبه نيست بیدليل مرا به بيان اين خاطره كشاند ولى تجربهاى كه در اين چند دهه از اين موضوع داشتهايم براى هر كس نتيجهاى مستقل داشته است: هنوز بسيارند كسانى كه بعد از مدتى تازه میفهمند كه تصوراتشان با واقعيت فاصله بسيارى دارد و بیجهت براى خود بهشتى بیمانند را تصوير كرده بودند. همچنان كه برخى موفقيت و ثبات امروز خود را مديون اين تصميم سخت و كندن و رفتن میدانند. حرفِ همه هم میتواند درست باشد فقط بايد فراموش نكنيم كه نسخه واحدى براى خوب يا بد بودن مهاجرت وجود ندارد. شايد بتوان گفت هم شرايط و موقعيت شخص در مهاجرت مهم است و هم زمان و مكانى كه به آن مهاجرت میكند، ولى تجربههاى بسيارى را ديده و شنيدهايم كه همين تصميم به مهاجرت، موجب گسيختن خانوادهاى شده است. يكى قصد رفتن میكند و آينده و آمالش را در آن سو میبيند و همراهش به دلايل ديگر حاضر به رفتن نيست. يكى میرود و آن ديگرى ميماند و اين میشود فاصلهاى ابدى ميان آنان كه روزى با عشق زير يك سقف، زندگى خود را شروع كرده بودند.
قصهگوى اين اثر گوشه چشمى به اين موضوع داشته و بخشى از روايت خود را بر اين مبنا گذاشته است. داستانش شروعى پُر انرژى دارد كه خواننده را پرسشگر و با قصه همراه میسازد. شايد هم مهمترين خصلت رمان همين باشد:
زندگىِ ديگران را در ميان خطوط زندگى كردن... و اين يعنى پيدا كردن تجربهاى كه در زندگى ما، يک روز به كار خواهد آمد.
بگذريم. دعوت میكنم امروز با فراز و فرود داستان هم ميسر شويد و از روايت قصهگوى ما لذت ببريد.
تعداد صفحه: ۳۰۴ صفحه