سالها قبل تكهاى جالب در كتاب رومن رولان خوانده بودم كه در ذهنم مانده و مضمونش چنين بود:
در جهان عدالتى نيست: زور، حق را در هم میشكند! پس بسيارى خود را به دست سرنوشت سپردند و گفتند كه «چرا بايد تلاش كنيم؟ هيچ چيز دليل چيزى نيست... بايد بدون فكر خوش باشيم!» اما آنان كه مقاومت كردند، میدانند كه راه ايمان وجه مشتركى با خوشبختى ندارد.
عدالت از آن كلماتى است كه در عمل به سختى میتوان معناى واحدى برايش يافت. هر كس عدالت را آن گونه میخواهد و تفسير میكند كه خودش دوست دارد. فقط كافیست اين ترازوى عدالت به پشتوانه قانون به دست هر يک از ما سپرده شود تا آن وقت ببنيم چگونه و با چه انصافى آن را جارى میكنيم (كه بیشک نتايج مشابهى ندارد!)
قرار گرفتن در موقعيتى كه به هر دليلى، ما را تصميم گيرنده جريان عدالت ساخته بسيار سخت است و سختتر از آن، شنيدن توصيههاى ضد و نقيض ديگران است. يكى میگويد حق را بايد ستاند، حتى اگر نامش انتقام باشد. ديگرى مدعى است كه رها كردن و گذشتن نشانه انسانيت و به عدالت نزديكتر است و آن ديگرى با توصيهاى متفاوت!
همه اين توصيهها بدون شک دليلى پشت سر خود دارند اما هيچكدام از آن افراد به فرداى تصميم گيرنده فكر نمیكند، يعنى نمیتوانند فكر كنند. در واقع خود شخصِ تصميم گيرنده هم نمیداند كه روزگارِ فردايش تحت تأثير تصميم امروز چگونه خواهد بود: آيا اگر انتقام بگيرم به آرامش میرسم؟ آيا با گذشتن به حسى آرام كننده خواهم رسيد؟ همه اينها سؤالاتى است كه جوابش مثل يك رازِ سر به مُهر در فرداها سَر باز خواهد كرد. هيچكس نمیداند و فقط توصيههاى خاص خود را دارند و اين شخص تصميم گيرنده است كه بايد خود را در مرحله اين آزمون قرار دهد.
شايد كلام رومن رولان فرانسوى قابل تأمل باشد كه به هرحال قرار نيست از اين جهان انتظار عدالت همگانى داشته باشيم و آنچه پيش میآيد را يكى ظلم مطلق مینامد و ديگرى عينِ عدالت!
امروز با قصهاى روبرو هستيم كه نويسنده، قهرمان داستانش را در موقعيتى خاص و سخت قرار داده است. از آن موقعيتهايى كه در مفهوم حق و عدالت پرسش ايجاد میكند. آيا گرفتن حق و اجراى انتقام همان چيزى است كه در نهايت روح مرا به آرامش میرساند؟ يا راه ديگرى وجود دارد؟
داستان با نگاهى به عوامل يك تصميم و عواقب آن، مخاطب را به اين فكر وادار میكند كه به راستى تصميم درست چيست؟ چه كسى تعيين میكند كه درستى يک تصميم را چگونه بايد فهميد و نتايج آن بر روح و روان شخص چه خواهد بود؟
همه اين چالشها در رمانى كه بر بستر درام قصهاش را گفته، میتواند مخاطب را به خوبى درگير قصه سازد. پس همراه قصهاش شويد و خود را براى تصميمگيرى در شرايط قهرمان داستان بيازمائيد.
تعداد صفحه: ۳۰۷ صفحه