کالای فیزیکی
مین و مینا
کالای فیزیکی

مین و مینا

۷۵۰٫۰۰۰۶۷۵٫۰۰۰تومان
اضافه به سبد خرید

نویسنده: پروانه شفاعی

نوبت چاپ: ۱

تعداد صفحه: ۸۱۲ صفحه

شابک: 9786227361438

مروری بر کتاب:

آدم‏هاى ساده و بى‏توقع...

يكى از عجيب‏ترين مواردى كه بخصوص در سال‏هاى اخير بسيار مرسوم و متداول شده، توسل به ابزارهاى انگيزشى‏ست. ابزارهايى مثل سمينار و وبينار و انواع كتاب و رگبار جملات برانگيزاننده براى ايجاد تحولى يكباره و جسارت دادن به افراد در جهت موفقيت!

من نمى‏دانم چرا تصور مى‏كنيم كه آدميزاد مثل ساعت‏هاى شنى قديمى‏ست كه با برگرداندن آن به يكباره مى‏توان همه چيز را از نو شروع كرد؟ از نقطه صفر و بدون پيشينه قبلى با آمادگى كامل براى تبديل شدن به بهترين نسخه خود با تجربه گرفتن از ناكامى‏ها و سَرخوردگى‏هاى پشتِ سر!

قبل‏تر اين را درك نمى‏كردم ولى امروز مى‏دانم كه رفتار بيشتر آدم‏ها از يك جايى به بعد نتيجه اتفاقات و رفتارهايى است كه در طول زمان بر آنها رفته و بر وجودشان نشسته، پس انتظار تحولى يكباره با ابزارى انگيزشى شايد زياده خوش بينانه به نظر برسد.

امروز و اكنونِ يك نفر، تجمع گذشته‏اى از مقابله با آدم‏ها و رفتارها و حتى حوادث پيرامونىِ اوست كه تبديل به شخصيت وى شده است. يك روز بدى و نامردمى ديده و روزى ديگر كاميابى، يك روز عاشق شده و روز ديگر فارغ و دهها نمونه از اين يك روز و يك لحظه‏ها كه رخ داده‏اند و اثرات خود را گذاشته‏اند، اما سال‏ها زمان مى‏برد تا آن ناكامى‏ها و سرخوردگى‏ها و حتى شكست عشقى را فراموش و اثرات برجاى مانده را ترميم كند (اگر بشود!). حال چگونه بايد از او يك آدم موفق، پس از خواندن يك كتاب يا شنيدن ساعتى سخنرانى ساخت؟!

قصدم از اين زمينه، رسيدن به اين نكته در داستانِ امروزمان بود كه شخصيت محورى‏اش زنى با تجربه‏هاى فراوان از دوره‏اى است كه افراد بدون محاسبه منافع شخصى، پاى در راه مى‏گذاشتند. شخصيتى پخته شده از آن ديدگاه و دوره كه براى امروزى‏ها، بيشتر به خيال شبيه است تا واقعيت!

نكته جالب و هنرمندانه قصه‏گوى ما در روايت آن نسل، ايجاد موقعيت‏هاى جديد براى همان‏هايى است كه روزى بدون چشمداشت، جان را مايه مى‏گذاشتند، اما حالا ديگر نسل‏هاى جديد آمده‏اند، دلتنگى‏ها تفاوت كرده و مهم‏تر از آن، حس مادرانه به عنوان قوى‏ترين غريزه انسانى به شرايط اضافه شده و شخصيت‏هاى قصه را در موقعيتى خاص قرار داده است. شخصيت‏هايى كه طى دهه‏ها به آنچه امروز هستند بدل شده‏اند، نه با يكى از ابزارهاى انگيزشى!... و شايد اين يكى از تفاوت‏هاى نگاه ميان امروزى‏ها و ديروزى‏هاست.

نويسنده در كنار آن نسل ديروز، خيلى زيركانه نسل امروز و توانايى‏ها و خواسته‏هايش را نيز مطرح كرده و كنارهم در قصه آورده است. نسلى كه به درستى خود را سرآمد قبل از خود مى‏داند و به نادرستى منكر ارزشمندى نسل قبل از خود مى‏شود.

شايد قصه و رُمان بهترين و اثرگذارترين ابزار براى بيان همين نكات و پيوند زدن ميان نسل قبل و امروز باشد و جوان امروزى، فارغ از شعارهاى تكرارى و خسته كننده بداند آن ديروزى‏هاى به اصطلاح دور از فناورى! چگونه درگذر از ساده‏ترين خواسته‏ها و حقوق خود به نقطه امروزى رسيده‏اند و چه تاريخى را پشت سر گذاشته‏اند؟

به نظرم اگر اين آگاهى رخ دهد و يك رُمان بتواند مخاطب خود را به تفكر در اين زمينه وادارد، نويسنده حتماً اثرگذارى خود را داشته است و در كنار جذابيت‏هاى داستان، رابطه ميان دو سه نسل از مخاطبان خود را شفاف‏تر كرده است.

قصه‏اش را بخوانيد كه بى‏ترديد چنان خواهد كرد!