نویسنده: نرگس رضایی
تعداد صفحه: ۵۷۲ صفحه
چاپ دوم
دربارهی داستان:
میگفت چند سالى با هم زندگى كرديم و چند سالى هست جدا شدهايم اما اين سالهاى جدايى يک نكته را به من ثابت كرد كه آن را اعتراف میكنم: پيدا كردن تكيهگاه مطمئن و همراهِ امن كارى بسيار دشوار است!
كارى به اين ندارم كه چرا كار ما به جدايى رسيد و چه كسى مقصر بود! فقط اين را میدانم كه به مرور زمان فهميدم معناى تكيهگاهِ امن در زندگى يعنى چه؟
تكيهگاه امن يعنى اين كه بتوانى با آرامش خيال و بدون نگرانى از تمسخر، آرزوهايت را برايش ترسيم كنى و از خيالى بودن آنها هم نترسى، چون او شنونده خوبى است. او میداند چطور با لبخندى تو را در روياهاى دور و دراز همراهى كند به گونهاى كه خود را در آن خيالپردازى تصور كنى. همراهِ مطمئن و امن يعنى وقتى اشتباه كردى بتوانى آن را به راحتى به او بگويى، حتى اعتراف كنى و نگران نباشى كه يک روز همين اشتباه را به روى تو بياورد. او حتى میداند كه نبايد ايرادات و نقاط ضعف خانوادگیات را بر صورت تو بكوبد.
او میگفت و شبيه به كسانى بود كه میخواهند تأسف و حسرتِ بر دل مانده خود را بيان كند: ما جدا شديم و چارهاى نداشتيم، هر چند اكنون نمیدانم چرا! اما اين را خوب میدانم كه در آن سالهاىِ با هم بودن، او حاشيه امنِ زندگیام بود. او به خوبى میدانست كه نبايد به سادگى قضاوتت كند و از يک تصميم نادرست، كلِ وجود تو را زير سؤال نبرد. حتى بارها متوجه شدم كه با ابراز محبت و علاقه توسط منِ احساساتى، هيچ سوءاستفادهاى نكرد و از چشمش نيفتادم. هيچگاه طورى رفتار نمیكرد كه خود را كوچكتر از او بشمارم و حتى در نظر دادن و بيان عقيده، طورى رفتار میكرد كه انگار خودم آن حرفها را زدهام و اين فكرِ بكر از من بوده است!
با تعجب گفتم با همه اين تعاريف از آدمِ امن و تكيهگاه مطمئن، چرا كار شما به جدايى رسيد؟
بدون تغيير در نگاهش جوابى را داد كه فكر كنم بارها آن را براى خودش تكرار كرده بود: گاهى اوقات انگار گِلِ دو نفر براى هم ريخته نشده، هر چند كه هر دو آدمهاى خوبى باشند... من در آن لحظه اين تصميم را گرفتم و او را هم مجبور به همراهى كردم اما مىدانم كه ديگر تكيهگاهى امن چون او را نخواهم يافت.
نويسنده امروز ما يك نقطه كانونى براى قصهاش ساخته است: يک عمارت. اين نقطه، مركز تمام امروز و گذشته خيلى از آدمهاست كه میروند و میآيند ولى انگار زندگیشان به اين نقطه پرگار متصل است. او در قصهاش شخصيتهايى را میسازد كه مانند صحبت اوليه، يا تا يک جايى و يا براى هميشه همراه امن آدم هستند ولى شايد قدرشان را تا هستند ندانيم. اين همراهى بستگى به پيشينه و شخصيت هر كس دارد كه آيا میتواند مسير را ادامه دهد يا براساس يك قضاوت، سوءتفاهم و حتى تصميمى آنى همه چيز را رها میكند و میرود تا روزى ديگر و زمانى در آينده باز گردد. البته اگر جايى براى جبران يا ساختنِ گذشته باشد!
با عمارت احتشام همگام نويسندهاى شويد كه اولين كار خود را در شادان دارد، اگر چه سابقه قبلى در نوشتن داشته است. ترديد ندارم خواهيد پسنديد.