کالای فیزیکی
دنیای سیاوش
کالای فیزیکی

دنیای سیاوش

۲۹۰٫۰۰۰۲۶۱٫۰۰۰تومان
اضافه به سبد خرید

كمال‏گرا اما آسيب پذير...

همه ما با خانواده‏هايى با ظاهرِ كامل يا به اصطلاح كمال‏گرا برخورد داشته‏ايم. خانواده‏اى به شكل همه چيز تمام كه والدِ آنها سختگيرى و كنترل كردن را به حد اعلى رسانده است. از نگاه بيرونى همه چيز خوب و عالى به نظر مى‏رسد و تك تك افراد در آن خانه توضيح و دليلى براى خوشحالى و موفقيت دارند - حتى چند عنوانِ دهان پُركن نيز براى بچه‏ها و والدين وجود دارد!

به قول روانشناسان در چنين مواردى، فارغ از ظاهر گل و بلبل، والد اصلى فقط توجه به ويترين بيرونى دارد كه همه چيز خوب و حتى عالى به نظر برسد. كسى كه از خودشيفتگى چيزى كم ندارد وحتى فرزندان و همسر خود را به دليل وجود چنين محيطى (حتى اگر واقعى نباشد) مديون و وامدار خود مى‏داند. همه تا زمانى كه به انفجار برسند - اگر برسند - با آنچه بزرگترِ خانواده تظاهر مى‏كند، همراهى مى‏كنند و همواره ترس از عدم موفقيت دارند، چون در اين خانواده بايد هر كس به بهترين وضعيت خود برسد (يا تظاهر به رسيدن كند).

نمونه اين خانواده را من هم ديده‏ام كه پدر نقش اصلى را در اين ماجرا داشت. پدرى كه در اعماق وجودش حس ناامنى بود و با نمايشِ خانواده‏اى كامل قصد داشت كمى از اين حس ناامنى درونى را كاهش دهد. حتى فرزندان هم تا بزرگسالى هر قدم كه برمى‏داشتند با نيم نگاهى به تائيد پدر بود. مسير چنين خانواده‏اى به تربيت فرزندانى منتهى مى‏شود كه فقط تائيد و تحسين ديگران را مى‏خواهند و نه گام برداشتن در راهى كه دوست دارند. انگار كه عالى نبودن مثل گناهى است نابخشودنى و بنابراين هر گونه تغيير يا ريسكى را تا جاى ممكن رد مى‏كنند.

اين پدر گرامى حتى در دوران كهولت نيز حس عذاب وجدان را به فرزندان منتقل مى‏كرد تا جايى كه آنها همواره تصور كوتاهى كردن در مورد والدين و عدم مراقبت كافى در زمان پيرى از پدر را با خود يدك كشيدند.

نمى‏دانم ولى اى كاش يك نفر به موقع به ما والدين يادآورى كند كه قرار نيست بهترين و كامل‏ترين خانواده را نمايش دهيم و چرا فرزندان بايد در هر مسيرى به موفقيت كامل برسند! حتى چه كسى گفته به دنيا آوردن يك فرزند و بزرگ كردنِ وى لطف بزرگى در حق اوست؟ كه تا عمر دارد بايد بدهكار پدر و مادر باقى بماند!

راستش هميشه چون يكى پيدا نمى‏شود كه در زندگى به موقع آن چه را بايد بدانيم باصراحت و بى‏رحمى به صورت ما پرتاب كند، نتيجه‏اش اين است كه دير مى‏رسيم، دير مى‏فهميم و يا حتى گاهى نمى‏فهميم!

اين چند سطر را گفتم چون سوژه قصه ما به طريقى ديگر و با مفهومى متفاوت بر مبناى عواقب سختگيرى‏ها و عدم ارتباط صحيح والدين با فرزندان است. نويسنده زيركانه قصه‏اى لطيف با سؤال‏هاى متعدد در بطن ماجرا را پهن كرده و در نهايت مخاطب خود را به اين نكته كه تاثير ارتباط ناصحيح در زندگى و آينده افراد چه خواهد بود مى‏رساند.

سابقه آثار قبلى نويسنده - كه اولين كارش در شادان را پيش رو داريد - بر اثرگذارى قصه‏اش مى‏افزايد و ترديد ندارم سوژه و شخصيت‏هاى كتاب، شما را با خود خواهند بُرد.

تعداد صفحه: ۴۰۲ صفحه

چاپ دوم