سبک قصهگویی این نویسنده پرطرفدار را ستودهایم: روایتش را از وسط شروع میکند و در پردهای از ابهام به ریشهها میپردازد بدون آن که خواستهاش را مستقیم در ذهن مخاطب بنشاند. او مخاطب را وامیدارد به آنچه در نظر اوست فکر کند و چه سوژهای بهتر از زنان که وجه اشتراکشان در جوامع مختلف بسیار است. این کتابِ او نیز چنین وصفی دارد. فراموش نکنیم مهمترین نتیجه قصهخوانی به سبک رُمان همین تفکر در کنار احساس لذت، سرگرمی و کسب تجربه از زندگی دیگران است. شاید کتابهای او هیچکدام بدون این ویژگیها نباشند ولی هر کدام به شکلی مستقل به مسائل مورد نظرش پرداختهاند و با نکتهبینی و ظرافتِ قلم نویسنده بردلِ مخاطب رمان خوانِ ایرانی هم نشسته است. او در این کار مهارت خاصی دارد!
قصهها و مشکلات در ذات یکی هستند، فقط شرایط بروز و روایت آنها تفاوت دارد. هنوز هم با خواندن کتابی از نویسنده حاضر میبینیم با دیدگاهی روانشناسانه به مسائل زنانه میپردازد و این سؤال را با خود دارد که چگونه در ینگه دنیا ــ با ظاهری که از خود ترسیم میکند ــ زنان چنین دغدغههایی دارند. جالب هم اینجاست که قصههای آنسوی دنیا، برای ما اینوَریها ناآشنا نیست و به عنوان یک معضل اجتماعی برای همگان قابل طرح و بررسی است. «جوی فیلدینگ» را باید استاد این کار دانست: قصهگوی تعلیقها، علامت سؤالها و طرح مشکلات اجتماعی به ویژه در زمینه مسائلی که به زنان یا کودکان مرتبط است.
برای قهرمان این داستان موقعیتی پیش آمده که با چشمان بسته بتواند دیگران را ببیند و از آن فراتر، پاى حرفهاى بىتظاهر و مکنونات قلبىشان بنشیند. چنین موقعیتى ابتدا براى هر کسى جذاب است و جالب، ولى با گذر زمان، کمکم شخص مىفهمد که دانستنِ همه چیز، همیشه خوب نیست. ما سالها با افرادى زندگى مىکنیم یا رفت وآمد و ارتباطى داریم که به تصور ما از نزدیکان ما هستند و رابطهاى عاشقانه، دوستانه یا همراه با احترام میان ما برقرار است، اما به یکباره همه چیز چهره عوض مىکند و تمام تصورات ما در هم مىریزد و هیچ کارى هم دیگر از دست ما را برنمىآید. امیدواریم شما هم براى لحظاتى خود را در چنین موقعیتى قرار دهید و ببینید آیا مىخواهید که به این توانایى دست یابید یا نه؟
کتابى دیگر از این نویسنده کانادایى که خود او، این کتاب را حاصل تحقیقات مداوم یکساله و چندین بار بازنویسى متن مىداند و ادعا مىکند پختهترین و زیباترین کار او تا زمان چاپ اثر بوده است. منطق داستان بسیار سنجیده و اصولى پیش میرود تا جایى که شاید حذف کوچکترین جملات از کتاب و یا خطایى جزئى در ترجمه، به اصل داستان لطمه وارد مىکرد. ـ و این نکته، نشان از تبحر نویسنده دارد ـ در ضمن، مترجم نیز با شایستگى از انتقال مفاهیم با زیباترین واژگان، آن هم در حال و هواى زبان ما برآمده است و خواننده در سراسر کتاب این نکته را احساس مىکند که مترجم در عین پایبندى به اصل اثر، آن را با زبان و فرهنگ ما نیز منطبق نموده است. بنابراین اگر امروز ادعا کنیم که در معرفى آثار این نویسنده به جائى رسیدیم که در خور آثار اوست، حرفى به گزافه نگفتهایم. ذکر این مسئله را نیز لازم مىدانیم که هر اثر از «جوى فیلدینگ» یک تجربه است. تجربهاى به ارزش یک زندگى، که حتى اگر هیچگاه براى ما پیش نیامد، ارزش دانستن و بارها مرور کردن را دارد.
«جوی فیلدینگ» هیجان را در وجود خواننده تا جائی میبرد که ادامه ندادن داستان، غیرممکن میگردد و در کنار این زیبائی، مسائل و مشکلات اجتماعی ـ بخصوص موارد مختص زنان ـ را به زیبائی هرچه تمام بیان میکند. او فراز و نشیب رمان را تا اوج لطافت پیش میبرد و درست در زمانهایی که انسان انتظاری دیگرگونه دارد، با یک حرکت غافلگیرکننده، همگان را به تعجب و تحسین وامیدارد. و اینجا که آن تعبیر زیبا در مورد او مصداق مییابد: «استاد رمانهای روانشناسی شورانگیز و دلهرهآور، دلهرهای نه از ترس، بلکه از روی هیجان و لطافت...»
«جوى فیلدینگ» مثل همیشه در این کتاب هم ارتباطات خانوادگى و اجتماعى را دستمایه داستان کرده و با سبک تعلیق خود، ماجرا را همچون پازل کنار هم چیده و به زیباترین شکل بستر داستان را پهن کرده است. او در کتاب «رازى را به من مگو!» از روابط فراموش شده یک زن و شوهر آغاز مىکند، زن و شوهرى که بنابر یک اتفاق دوباره رو در روى هم قرار مىگیرند. در واقع شاید این هنر نویسندهاى مانند خانم فیلدینگ است که از بستر یک ماجرا به نکات ظریفى مىرسد و اگر خوب دقت کنیم شخصیتهاى داستانى او را در اطراف خود پیدا مىکنیم. بنابر این خوانندگان تیزبین در حین پیشروى داستان متوجه این نکات مىشوند که چگونه نویسنده روابط میان آدمها را به زیر ذرهبین مىکشاند، فراموش شدهها را به یاد مىآورد و آنچه را لازمه یک ارتباط صحیح است به تصویر مىکشد... و زیبایىِ کار او در آن است که تمامى این نکات را بدون جملات اندرزگونه و غلوآمیز و تنها در میان روال داستان بیان مىکند.
این کتاب داراى همان نگارش و توالى نفسگیر و هیجانانگیز در داستانهاى نویسنده است و بدون اغراق تا پایان، بارها و بارها مارا در موج مَواج دلهره و زیبایى غوطهور میسازد. دلهرهاى دلنشین، دلهرهاى نه مانند کتابهاى ترسناک، بلکه ناشى از قرار دادن خود در جاى قهرمان کتاب و همدلى با او. به هر شکل این جذابیت، بیشتر از سوژهى کتاب ما را با خود همراه میکند. داستانى جذاب و زیبا در پیش روى شماست که ترجمهى خوبى به قلم یک نویسنده را با خود دارد. نویسندهاى که در ترجمه نیز توانسته حال و هواى کتاب را در تمامى داستان حفظ نماید و همراه با پایبندى به اصل اثر، آن را براى خوانندهى ایرانى روان و آشنا سازد.
کتابهاى «جوى فیلدینگ» هرچند واقعگرایانه و جدى باشند ولى از یک نکته در آن نمىتوان چشم پوشید که همانا وجود جذابیتهاى داستانى است تا جائى که خواننده، از ابتدا و در هر برگ، مشتاق دنبال کردن ماجراست و در انتها، تا مدتها به فکر فرو رفته و از کتاب تأثیر مىپذیرد. کتاب «بوسه خداحافظى» از بهترین و جذابترین آثار اوست که به راستى غافلگیر کننده و هیجانانگیز است و میتواند در تمامى فصلها شما را مشتاقتر از قبل با خود همراه سازد.
این کتاب مىتواند فرا روى هر یک از ما، به عنوان دیدى تازه، زاویهاى را باز کند تا شاید اگر مشکل در میان ما نیز وجود دارد ــ حتى اگر بزرگ و حاد نباشد ــ آن را قبل از ریشه دواندن و گستره یافتن درمان کنیم. بنابراین به جرأت مىتوان گفت این کتاب رمانى است بسیار زیبا و کششدار و در درجه اول، نوشتهاى که ما را به تأمل وامیدارد. کتابى که با شروع از اولین برگ، خود را ملزم به ادامه تا آخرین صفحه خواهیم یافت.
«ژرفاى زندگى» داراى وجه مشخصه تمامى آثار اوست: بررسى یکى از معضلات اجتماعى، بخصوص در ارتباط با زنان، و چیدن پازل گونه داستان به نحوى که خواننده همواره مشتاق دانستن بیشتر است و جالب آنجاست که علیرغم خارجى بودن کتاب با فضائى غیر از شرایط فرهنگى ما، تمامى خوانندگان ایرانى هم بخوبى با نوشتههاى این نویسنده ارتباطى صمیمى برقرار مىکنند. «جوى فیلدینگ» تمامى آثارش را با الهام از ماجراهاى واقعى و پروندههاى حقیقى مىنویسد و بیش از ده نفر روانشناس او را در این کار و بخصوص تحلیل مسائل روانشناسىِ کتاب یارى مىکنند. بنابراین شاید بىدلیل نیست که خواننده از داستانهاى او بسیار مىآموزد و به تفکر وادار مىشود. اکثر ماجراهاى او در ارتباط با زنان است و به همین علت توانسته در بسیارى از کشورها ــ با فرهنگهاى متفاوت ــ آثارش را به مخاطبان ارائه نماید. و دلیل آن وجود چنین مسائلى است که در جوامع مختلف و به اَشکال گوناگون بروز کرده و نمود یافته است.