قبل از هر چیز، به هر اندازهای که میخواهید و لازم میدانید از خودتان، خانواده، تحصیلات و کارتان برای شادانیها بگوئید.
در اردیبهشت سال 68 در محله عباس آباد تهران به دنیا آمدم و تمام دوران کودکیام را تا همین چند سال قبل که ازدواج کردم در همان محله زندگی کردم. در رشته فلسفه دوره لیسانس و فوق لیسانس را تمام کردم و در حال حاضر دانشجوی مترجمی زبان انگلیسی هستم. از زمانی که الفبا را یادگرفتم میل زیادی به نوشتن داشتم اوایل فقط محدود به انشاهای طولانی مدرسه میشد و بعدها جدیتر نوشتم.
به نظر شما نویسندگی (به ویژه رُمان نویسی) یک امر ذاتی (و استعدادی) است و یا با گذراندن دورههای خاص میتوان نویسنده شد یا از آنها استفاده برد؟ در مورد خود شما چطور بوده است؟
به نظرم داشتن استعداد در هر کاری شرط لازم است اما کافی نیست. بالاخره این استعداد باید پرورش پیدا کند که البته راههای متفاوتی برایش وجود دارد. اما صرف گذراندن کلاس و دورهها شاید فقط یک سری تکنیک و شیوه را آموزش بدهد ولی وقتی آن ذوق و استعداد وجود نداشته باشد تکنیکها کارایی چندانی ندارد و آموزشها احتمالا به مرحله عمل نمیرسد. در مورد شخص من خواندن کتاب خیلی تاثیر داشت و البته نقد شدنم توسط افرادی که از نظر سطح ادبی مورد قبول بودند.
سوژهها برای نوشتن یک داستان را چگونه به دست میآورید و چگونه پرورشش میدهید؟
راستش سن آدم که بالاتر میرود نوع نگاهش هم به مسایل تغییر میکند اوایل نگاهم به سوژهها و اتفاقات خیلی با حالا فرق میکرد چند سال قبل موضوعاتی که به ذهنم میرسید به اقتضای سن و سال کم میشود گفت سطحیتر بود اما حالا تمام دغدغهام مسایل روز شده که به نوعی خیلیها با آن درگیر هستند ولی توجه چندانی به آن نمیشود. سعی میکنم برای پیدا کردن سوژه خوب به اطرافم نگاه کنم.
از داستان کتاب آخرتان بگویید، چطور شد که این کتاب را نوشتید؟ آیا زندگی شخص خاصی مَد نظرتان بود؟ (در مورد سوژه و موضوعش نیز کمی بیشتر توضیح دهید).
کتاب وتن عاریه در مورد مادر اجارهای است که ممکن است خیلی از زوجهای جوان با آن درگیر باشند. اما خب مشکلات و موانع زیادی برایشان وجود دارد. قبل از شروع به نوشتن این رمان، جسته و گریخته در موردش شنیده بودم و بعد کنجکاو شدم بفهمم ماجرا از چه قرار است. همینطور که در موردش مطالعه میکردم جرقه اولیه داستان زده شد و بعد شخصیت مینای قصه به دنیا آمد.
فکر میکنید مخاطب کتاب شما در چه گروه و ردهای قرار میگیرد (چه از نظر تحصیلی و اجتماعی، و یا حتی ردههای مختلف سنی)؟ به ویژه در مورد کتاب حاضر
تا جای ممکن سعی کردم نحوه نگارشم ملموس باشد و محدود به قشر خاصی نشود.
چه کسانی ابتدا کتاب تان را میخوانند و آیا نظر هم میدهند؟ این موضوع برای شما به عنوان یک نویسنده، چقدر مهم است و روی نظرات آنها تا چه حد حساب میکنید؟
همسرم اولین کسی است که داستان را میخواند و در کمال ریز بینی نقد میکند و به عنوان شخصی که از بیرون به داستان نگاه میکند نظراتش واقعا کمکم میکند. بعد از همسرم یکی از دوستانم داستان را میخواند و منتقد خیلی خوبی است. اما در نهایت باید نظرات واقعا به دلم بنشیند تا بتوانم اعمالشان کنم.
برخی معتقدند هر کس در زندگی میتواند یک رمان بر اساس زندگی خود و اتفاقات پیرامونش بنویسد. آیا اصلا این موضوع درست هست و آیا برای شما هم اینگونه بوده است؟
به نظرم اسمش دیگر رمان نیست. زندگینامه خود نوشت است. رمان باید حرف تازه داشته باشد زندگی خیلی از ماها حرف و اتفاق جدیدی که زندگی بقیه نداشته باشد ندارد و فکر نمیکنم خواندنش جذابیت چندانی داشته باشد. البته بعضی از زندگیها آنقدر خاص هستند که کاملا قابلیت رمان شدن را دارند.
عکس العمل اطرافیان در مورد آثار شما چیست؟ آیا فقط تعریف میکنند ـ حتی اگر نخوانده باشند ـ و یا واقعا نظرات مثبت و منفی خود را میگویند؟
عکس العملها متفاوت است اما معمولا به گفتن نکات مثبت بسنده نمیکنند حتی گاهی نقدهای تند و تیز هم میکنند.
آیا کارهای پاورقی مجازی را در شبکههای اجتماعی دیدهاید؟ نظری در مورد آنها دارید؟
بله اتفاقا خیلی هم زیاد هستند. متاسفانه چون از فیلتر خاصی عبور نمیکنند و اکثرا نقد نمیشوند معمولا خیلی داستان قوی ندارند اما بعضی از آنها واقعا قوی هستند.
کمی هم از علائقتان به آثار دیگر و نویسندگان قدیم و جدید بگویید... با کتابهای منتشر شده تازه چقدر ارتباط دارید و کار چه کسانی را میپسندید.
رمانهای خانم گلی ترقی و آقای نادر ابراهیمی را دوست دارم. کارهای جدید نویسندگان را هم تا جای ممکن دنبال میکنم.
دوست داشتید نویسنده کدام کتاب بودید (ایرانی یا خارجی... قدیمی یا جدید)؟
دنیای سوفی
آیا برای یک نویسنده، خواندن رُمان (از آثار روز و جدید) را لازم میدانید؟ در مورد کتابهای قدیمیتر و کلاسیک چطور؟
صد در صد. نه تنها لازم بلکه ضروری است. یک نویسنده خیلی خیلی بیشتر از چیزی که مینویسد باید بخواند.
راستی این روزها (و در کل) خودتان چه میخوانید؟
در حال حاضر مشغول خواندن خدمتکار و پروفسور از یوکواوگاوا هستم.
آیا اتفاق افتاده که با خواندن یک رُمانِ موفق، در خلوت خودتان بگویید که کتاب من خیلی از این اثر بهتر است یا از موفقیت کتابی تعجب کنید؟
بله هردو پیش آمده. گاهی اسم کتابی را به کرات شنیدهام و کنجکاو خواندنش شدم ولی بعد آن واقعا تعجب کردم که چطور این کتاب اینقدر محبوب شده.
در اوضاع و شرایط امروز، به نظر شما چه عواملی در موفقیت یک کتاب موثر است؟ نقش و تاثیر ناشر در این میان چقدر است؟
نقش ناشر واقعا مهم است. نحوه توزیع و تبلیغ برای کتاب واقعا نقش زیادی دارد. کتابهای خوب زیادی هستند که بخاطر کمکاری و به روز نبودن ناشر و تبلیغ نکردن به موفقیت نمیرسند.
آیا مایل هستید در مورد ناشر اثرتان و نحوه کار و رضایتان اظهار نظر کنید؟
باعث خوشحالی و افتخار من بود که باانتشاراتی کار کنم که از دوران نوجوانی همیشه حس خوبی به آن داشتم و پیگیر رمانهای تازه اش بودم. در شادان همه چیز واقعا خوب بود و مشکلی نداشتیم.
به نظر شما نوشتنِ یک رمان تا چه اندازه نیاز به تحقیق یا مطالعه دارد؟
بستگی به نوع داستان دارد. من در هر دو کار اخیرم خیلی خیلی بیشتر از چیزی که برای نگارش کار زمان گذاشتم برای تحقیق و مطالعه وقت گذاشتم چون نیاز داشتم همه چیز خیلی دقیق و حساب شده پیش برود.
پس از انتشار اولین کتابتان چه حس و حالِ خاصی داشتید؟ کمی خودمانیتر و صادقانه و غیر کلیشهای پاسخ دهید؟
اولین کتابم در سال 87 بعد از کش و قوسهای فراوان چاپ شد و روز دوم نمایشگاه بود که آماده شد. واقعا خوشحال بودم حس خیلی خیلی خوبی بود هنوزم که به آن روز فکر میکنم حالم خوب میشود.
اگر جوانی علاقمند از شما برای نویسنده شدن کمک و راهنمایی بخواهد، برای او چه حرفِ غیر تکراریای دارید تا کمکش کند؟
فقط پیشنهاد میکنم زیاد بنویسد و از آن بیشتر، بخواند. نه از نقد شدن ناراحت بشود و نه نا امید. پشتکار داشتن بالاخره نتیجه میدهد.
از رقابت با دیگر نویسندگان امروز چه احساسی دارید؟ آیا اصلا حس رقابتی در میان نویسندگان رُمان وجود دارد؟ این احساس در میان نویسندگان شادان هست؟
من اسمش را رقابت نمیگذارم. هر کسی کار خودش را میکند و مخاطب خودش را هم دارد. در این زمینه خوب بودن یک نویسنده به معنای بد بودن نویسنده دیگر نیست. خصوصا که خوب و بد بودن در زمینه داستان نویسی کاملا نسبی و سلیقهای است. البته منکر این نیستم که نویسنده باید یکسری حداقلها را برای خوب بودن داشته باشد.
بسیاری از رمان خوانها عقیده دارند که نویسنده بودن در مجموعه شادان یعنی یک سبک و سیاقِ خاص و شادانیها نسبت به آثار منتشره در زمینه رمان متفاوت هستند... نظر شما چیست؟ آیا این حرف صحیح هست؟
من شادان را به عنوان یک انتشارات حرفهای در زمینه رمان میشناسم که به راحتی کاری را برای چاپ قبول نمیکند. همین سختگیری و دقت عمل باعث شده مخاطب بتواند به شادان اعتماد کند و خیالش راحت باشد کاری را که از شادان میخواند وقت تلف کردن نیست.
آیا فکر میکنید این تعریف برای مخاطبین شادان هم برقرار است؟... یعنی آنها نیز خاص و متفاوت هستند؟
فکر میکنم هستند. چون شادان روی انتخاب داستان سختگیر است پس مخاطبانش هم کسانی هستند که کار خوب و گزینش شده میخوانند.
در نوشتن رمان به سوژه بیشتر اهمیت میدهید یا زبان و نوع نوشتار؟ هر کدام چقدر اهمیت دارد؟
به نظرم هر دو مهم هستند اما هر سوژهای نوع خاصی از نوشتار و زبان و روایت را میطلبد. وقتی یک سوژه خوب انتخاب میشود کمکم خود سوژه زبان و نوشتارش را انتخاب میکند.
تعریف شما از رمان عامهپسند چیست؟... آیا آثار خود را با مخاطب عام میدانید؟
متاسفانه رمان عامهپسند با معنی خوبی بین افراد جا نیفتاده ولی این نویسنده است که سلیقه مخاطب را شکل میدهد و میتواند معنای رمان عامهپسند را شکل بدهد. قرار نیست که هر رمانی را که همه میپسندند حتما یک کار سطحی و دمدستی و سخیف باشد اتفاقا میشود از مضامینی استفاده کرد که ضمن خاص و مهم بودن کلی هم به فرد آموزش بدهد و این خیلی هم خوب است. بله رمان من مخاطب عام به آن معنایی که گفتم دارد.
صحبت دیگر... یا حرفِ آخر برای هر کس که صلاح میدانید.
اول اینکه فرهنگ کتابخوانی را اول از همه از خانواده خودمان شروع کنیم خصوصا بچهها که خیلی زود یاد میگیرند. بعد هم مسئولین فکر به حال هزینههای سرسام آور کاغذ و چاپ کنند تا زحمات نویسنده و ناشر با دانلودهای غیر قانونی هدر نرود.
شنبه, 24 مهر 1395 00:01
زهره فصلبهار: رمان باید حرف تازه داشته باشد
سرکار خانم «زهره فصلبهار» به تازگی رمان «و تن عاریه» که نخستین اثر ایشان در انتشارات شادان است را به رشته تحریر درآوردهاند. به بهانه چاپ این اثر و برای آشنایی بیشتر شما با این نویسنده، گفتوگویی با ایشان ترتیب دادهایم که در ادامه میخوانید.